خاطرات کیان و رومینا

تیر 93

1393/4/28 9:04
نویسنده : مامان یلدا
571 بازدید
اشتراک گذاری
خیلی ننوشتم می دونم یه چند تا چیز که دوست دارم حتما ثبت بشه رو تند تند میگم رومینا 7 تا دندون داره 4 تا بالا 3 تا پایین مدتهاست راهمیره فکر کنم 10.5 که شد درست راه میرفت تو یک سال تمام نمی تونست از نشسته بدون کمک بدون کمک بلند بشه اما یه هفته بعدش دیگه دستشو میزنه به زانوش پا میشه هنوزشیر می می میخوره چند تا چیز اولاشونو میگه مَ: من- شیر! دا گاهی هم دادا: داداش دَدَر: ددر دا: دالی ما: ماست آ: آب بَ: بغل من از آخر تیر دیگه سر کار نمی رم . تصمیم سختی بود خیلی ولی وقتی فکر می کنم بچه ها گناه دارم ته دلم یه خرده آروم میشه. خیلی سخته رفتن خیلی سخته نرفتن اعتراف میکنم بیشترش به خاطر کیانه. بزرگ شده می فهمه دلش می خواد مثل خیلیهای دیگه باشه. تابستون مهد نره کلاس تابستونی بره - آخرین نفر نباشه که از مهد برش میدارم- مامانش بیاد دنبالش نه هر روز یکی و خیلی چیزای دیگه که منم قبول دارم - یه روز فکر کردم با این همه درس خوندن و سر کار رفتن اگه دیپلمه بودم و تو خونه برا بچم مفیدتر بودم چه گناهی دارن که مامان فوق لیسانس و مهندس دارن - هر چیزی به جای خودش به اندازه کافی به خودم و دنیا ثابت کردم که چی هستم دیگه بسه - از طرفی تو خونه موندن و بچه بزرگ کردن هم کار سختیه خیلی سخت آخرین چیز اینکه کیان ونم دو هفته پیش دستگاه ویبره برگشت تو صورتش لبشبخیه خورد و دو تا دندون بالاش لق شد و از جاشون حرکت کرد - هنوز نیفتادن البته هر دکتری ه یه نظری داره که میفته یا می مونه ولی همه نظرشون اینه که بهشون دست نزنیم - خدا رو شکر که فکش و لثه هاش سالمه دیگه این که کیان رو پیش دبستانی مدرسه اسم نوشتم - هدف یوسف آباد - دوست داشتم مدرسه دولتی بره حداقل سال اول دوم رو که خیلی هم مهمه ولی مدرسه دولتی خوبه پیش نداره و اون یکی مدرسه که ما تو محدودشیم هم ثبت نام نمی کنه حتی با پول هههه اینه که اینجا خواهد رفت امیدوارم خوب باشه برا تابستون هم داره میره کلاسای دانشکده تربیت بدنی دانشگاه تهران - از 9.5 تا 2 بعد از ظهر روزهای زوج پانسیون شده برا دفاع شخصی ( خانم درویش مربیشونه) بعد ناهار و نقاشی و بعدشم اسکیت (مهران اکبری مربیشونه که خیلی خیلی هم مهربونه) دیگه فعلا همینا رو یادمه که بنویسم از مرداد بیشتر خواهم اومد خدایا شکرت این دو تا کلوچه رو به ما دادی - توان بده که پدر و مادر خوبی باشیم
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

کيانامامان آوا
12 مرداد 93 9:12
يلدا عکس هم بذار لطفا
نونوش
2 شهریور 93 17:06
به همینم راضی هستیم یلدا جون به سلامتی مبارک باشه کارای رومینای گوگولی دندون در آوردن و راه رفتن و .. الهی بمیرم واسه کیانم که این طوری شده براش صدقه بده ایشالا همیشه سلامت باشن جفتشون و در کنار مامان گلشون بهترینها در انتظارشون باشه
یاسمن( مامی فرشته ها )
23 مهر 93 8:16
سلام دوست عزیز چه تصمیم سخت اما شجاعانه ای گرفتی بودن در کنار بچه ها بهترین تصمیم کاش من هم می تونستم این تصمیم را بگیرم و لگد بزنم به هر چی پست و شغل و پول و....
یاسمن( مامی فرشته ها )
26 اسفند 93 8:27
بوی جان می آید اینک از نفس های بهار دستهای پر گل اند این شاخه ها ، بهر نثار با پیام دلکش ” نوروزتان پیروز باد ” با سرود تازه ” هر روزتان نوروز باد ” شهر سرشار است از لبخند ، از گل ، از امید تا جهان باقی است این آئین جهان افروز باد . . . فرشته های عزیز و مامان مهربون سال نو مبارک