اتاق فندق خان و فندق بانو
من بالاخره از فکر خرید کردن و ... برای رومینا یا شاید هم رونیکا خانوم اومدم بیرون تمام وسایل آقای برادر رو استفاده خواهید کرد ... همون سرویس کالسکه و ... حتی همون تخت کیان رو .. حتی همون روروئک ابی رنگ رو و ... راستش با این حال و روز خودم و دودلی برای خرید فکر کردم کلی پول بدم که فقط رنگ نارنجی خاکستری وسایل رو صورتی کنم دلم نمیاد اونم وقتی که اقا کیان خودشون برای ما کلیییییییی خرج دارن
خوب چی کار کنم به نظر میرسه کلاسای جور واجور و خصوصا کادویی که رومینا خانوم باید برای آقای برادر بیاورند فعلا از رنگ کالسکه واجب تره... اگرچه باید اعتراف کنم هنوزم دلم چیزای صورتی بنفش می خواد و این قسمت دخملونه پسند وجود مامانی ارضا نشده
اتاقشون کوچیک نیست خیلی ولی واقعا برای دو تا بچه جا نداره... اونم من که دوست دارم همه جا خلوت باشه و هر چند وقت یه بار حمله می کنم و کلی وسیله میندازم دور ... به هموای اینکه دارن بهم انرژی منفی میدن...
خوب این از عکسای اتاق دو تا عشق من امیدوارم با هم خوب کنار بیان.. اگرچه به وضوح همه چیز مال بزرگست:
اینم کل وسایلایی که برای دخملی گرفتم ... البته فکر نکنم به چیز دیگه ای احتیاج پیدا کنه البته سرویس روتختی و .. اینا هم داره که دیگه باشه خودش روشون خوابید عکس بذارم... شامپو مامپو هم که همون با هم استفاده خواهند کرد چون کیان هنوز هم هم بدنش خشکه و هم موهاش نازک و مجبورم مادرکر استفاده کنم که همون برای عسل بانو هم خوبه:
خوب تنها چیزی که مامان حرص زده و خریده پوشکه... ههههه و همه بالای کمد رو کرده پوشک... همه بسته ها رو هم باز کرده یه کوچولو ببینه پوشکه چه جوریه....
به خدا خیلی دوستون دارم عشقای من ... بابایی و کیانی و دخملی
مرسی که تو زندگی من هستین
خدایا مرسی که این زندگی رو به من دادی... خیلی قدرشو میدونم ... همه چیزایی که دارم رو برام نگه دار... آمین